با سلام

قبل از هرچیز لازمه یک عذرخواهی کنم، چرا که این گزارش جلسه قرار بود با عنوان "از صلا تا جده" و با ادبیات سخیف و کثیف نوشته بشه ولی به دلایل شخصی گزارش جلسه با ادبیات مرسوم و به غایت انسانی نوشته شده. با این حال با توجه به این که در این جلسه هیچ دختری حاضر نبود، خوندن این گزارش رو به افراد زیر 18 سال توصیه نمی کنیم.

با توجه به این که سردبیر محترم خبر تشکیل شدن یا نشدن جلسه رو اعلام نکرده بودن، جلسه با حضور تعداد کمی از بچه ها تشکیل شد. همچنین برای آشنایی بیشتر با سردبیر محترم می توانید به لینک زیر مراجعه کنید:

سردبیر محترم صلا

حاضرین جلسه: مرصاد، شهاب، وحید، حمید رضا، نادر، خودم، دوستمون که اسمش رو نمی دونم و کم حرف می زنه و اون یکی دوستمون که اسمش رو می دونم ولی چون مطمئن نیستم راست گفته باشه اسمی ازش نمیارم.

البته این جلسه دو شرکت کننده ی دیگه هم داشت که اسم اون ها رو هم نمی دونم ولی ظاهرا در رشته بازیگری تحصیل می کنن و از کارهای موفقشون می شه به هتل چوالیر اشاره کرد! از همین تریبون ضمن آرزوی سلامتی و طول عمر برای این عزیزان، امیدواریم در جلسات بعدی هم حاضر باشن...

چون بعضی از بچه ها در مورد تشکیل شدن جلسه خبر نداشتن، تصمیم بر این شد که به موضوعات فرعی تر بپردازیم تا بقیه از بحث دروغ عقب نمونن. مرصاد پیشنهاد داد راجع به چیزهایی صحبت کنیم که بتونیم تو وبلاگ ادامشون بدیم. در همین راستا با اضافه شدن وبلاگ صلا، بچه ها نهایت تلاششون رو کردن تا در جهت اعتلای صلا از سایر تکنولوژی های صوتی و تصویری هم در جلسات این نشریه استفاده کنن.

 جلسه با توضیحات نادر در مورد فیلم the invention of lying شروع شد و تقریبا تا اواسط جلسه هم به همین موضوع پرداخته شد. قراره نادر در مورد فیلم مطلبی در وبلاگ بذاره، به همین خاطر من این جا در مورد نظراتش چیزی نمی نویسم ولی این فیلم حواشی خاصی هم داشت که می شه به اون ها پرداخت و چند جلسه ای در موردش بحث کرد.

 همون طور که نادر قبلا اشاره کرده بود:

فیلم رو یکی از دوستان زحمت کشیده دانلود کرده و روی کامپیوتر کتابخونه گذاشته(فک کنم میلاد یا نوید که از همین رسانه از باعث و بانیش تشکر میکنم)

البته ما متوجه شدیم که این دوست عزیزمون کلا به دانلود کردن فیلم های خوب علاقه داره و مهم تر از اون فهمیدیم نادر بابت این فیلم نبود که تشکر می کرد بلکه بابت اون فیلم بود که تشکر می کرد.

 

و این گونه بود که ما هم از باعث و بانی دانلود اون فیلم تشکر می کنیم که انقدر زحمت می کشه و فیلم های خوب دانلود می کنه. همچنین با توجه به فرارسیدن ایام تعطیلات خواهشمندیم به وظیفه خطیر خود در دانلود فیلم های مفهومی همت گماشته و کم کاری نکنند.

بعد از بحث فیلم دوباره به موضوع دروغ برگشتیم و تا جایی که یادم میاد دوباره با همون مثال معروف غذا به بحث ادامه دادیم. نادر طرفدار این بود که در جواب سوال غذا چطور بود، میشه هنرمندانه جوابی داد که دروغ نباشه و در عین حال دروغ هم نگفت. ولی اکثر بچه ها مخالف این حرف بودن و به نظرشون دروغ گفتن در این موارد چندان هم مهم نبود. مثلا وحید نظرش این بود این سوال چندان اهمیتی برای میزبان نداره و همین طوری یه چیزی پرسیده. مسئله ی دیگه هم که نادر مطرح کرد این بود که با دروغ گفتن باعث این میشی که میزبان در توهم این بمونه که غذاش خوشمزه است، ولی در این مورد هم اکثر بچه ها مخالف بودن. البته بچه ها نشون دادن که این مسئله ی غذا می تونه از جهات مختلفی هم مورد توجه قرار بگیره. در ادامه به چند مورد از نظرات بچه ها اشاره می کنیم:

نادر: تو که نمی ری خونه ی کسی، برای این که غذاش خوبه

وحید: من فقط می رم خونه ی کسی که غذاش خوبه..

شهاب: مهم اینه که .... به حال یارو! وقتی نمی تونه غذای درست کنه ....

مرصاد: این یارو بازم میره غذا درست می کنه، ملت رو دعوت می کنه. .... می کنه

کیرکگور: اشتباه تایپی بود، ایشون در این زمینه نظری نداشتن.

بعد از این موضوع، مرصاد به سراغ مثال جناب کیرکگور رفت. به گفته ی جناب کیرکگور به نقل از مرصاد، زمانی که ابراهیم می خواسته اسحاق رو ببره سرش رو ببره، به دروغ به اسحاق می گه این تصمیم منه و نمی گه این تصمیم خداست. این دروغ به این دلیل بوده که اسحاق ایمانش رو از دست نده. مرصاد از این دروغ دفاع کرد و از نظرش این نوع از دروغ هم در زمره دروغ های جایز به شمار می آد. ( البته همون طور که حمیدرضا اشاره کرد این داستان با داستان قرآن فرق داره). با توجه به این که در زمان روی دادن این اتفاق، از اعضای هیئت تحریریه صلا فقط مرصاد در قید حیات بوده این بحث خیلی ادامه پیدا نکرد و فقط منجر به این شد که برای دقایقی فضا بد شه.

 بعد از این بحث شهاب این سوال رو مطرح کرد که گزاره ی "هیچ وقت نباید دروغ گفت" از کجا اومده؟ نادر در جواب، مسئله ی اعتماد رو مطرح کرد که بر اساس اون وقتی شما حتی یک بار دروغ بگید اعتماد بین افراد از بین می ره. نظر مرصاد هم این بود که وقتی در یک مورد، مثل قضیه غذا یا کسی که اجرای مزخرفی داشته _ اشاره به اجرای خود مرصاد _ چند بار دروغ می گی اون آدم می فهمه که داری دروغ می گی و این جا صرفا بحث بر سر رابطه عاطفیه و با این دروغ اون آدم متوجه می شه که داری ازش حمایت می کنی.

 مثال بعدی که نادر مطرح کرد، مثال شرکتی بود که کارمندش به مدیر دروغ می گه و به بهانه مریضی بچش کارش رو انجام نمی ده. در این مورد نظر مرصاد این بود که مشکل از ساختاره و اگه ساختار درست بشه، دروغ گفتن افراد هم کم می شه. مثلا اگه کارمند بدونه در ازای کاری که انجام می ده پول خوبی دریافت می کنه، به جای پیچوندن کار، اون رو انجام می ده. از نظر مرصاد تا زمانی که دروغ گفتن به نفع شخص باشه، آدم دروغ می گه و ساختار باید طوری طراحی بشه که دروغ گفتن به نفع افراد نباشه. مشکلی که من در این مورد داشتم این بود که این دلیل سیستمی، احتمالا نمی تونه دلیل دروغ گفتن بچه ها و افرادی که سن کمتری دارن رو توجیه کنه.

در نهایت بار دیگه به نظریه نزدیک شدن اخلاق به واقعیت مرصاد برگشتیم ولی به دلیل محدودیت زمان خیلی در این مورد بحث نشد. با این حال موافقت نسبی در مورد این نظریه وجود داشت.