همواره شنیده ایم که میگویند: "حرف راست را باید از بچه شنید!" و شاید بارها و بارها به عینه این را مشاهده کرده ایم.چیزی که تقریبا همه ی ما آن را تجربه کرده ایم این است که با وسعت یافتن جامعه ی اطرافمان و وارد شدن به فضاهای بزرگ تر، میزان صداقتمان کم میشود.وقتی به اکیپ های دوستی جدید وارد میشویم،وقتی در محافل روشنفکری قرار میگیریم،وقتی دوستی از جنس مخالف داریم که قادر به تفهیم کردن خانواده در مورد جایگاهش نیستیم و...
این سوال ایجاد میشود که "آیا واقعا بزرگ تر شدن فضا بر روی صداقت و عدم صداقت ما تاثیر میگذارد؟" "آیا این جوامع ما را به سمت فردی دروغ گو و لاف زن سوق میدهند و خواستار شنیدن دروغ از ما هستند؟" "آیا دلیل این عدم صداقت،دخالت بیش از اندازه ی اعضای این جوامع نیست؟"
از همه ی این ها که بگذریم "آیا دروغ در هر موقعیتی تاثیر منفی دارد؟" "آیا دروغ در مواردی دلیل رهایی یافتن و به سود هر دو طرف نیست؟"
اصلا از این هم عقب تر برگردیم؛ "دروغ چیست؟" "آیا تظاهر هم دروغ محسوب میشود؟" "آیا پوشاندن قسمتی از حقیقت دروغ محسوب میشود؟" "آیا راست گفتن در تمام موارد ناشی از حماقت نیست؟"
اسلام دینی ست که "دروغ و دورویی" را گناه میداند اما با رفتارها و مواردی از جانب بزرگان و پرچمدارانش ما را با این مرز "دروغ و حماقت" آشنا میکند و دقیق تر،آن را به ما نشان میدهد. در زیر به آوردن دو مثال اکتفا میکنم.
در شبی که کفار برای کشتن پیامبر به سمت خانه ی او میروند،سلمان را میبینند که گونی بر دوش دارد میرود.یکی از کفار از سلمان میپرسد که درون گونی چیست و سلمان با کمی تامل میگوید که پیامبر است.کفار هم او را به سخره میگیرند و میروند و سلمان پیامبر را نجات میدهد.
در جایی که علی میخواهد جانب حق را بگیرد و به فردی که در حال فرار از دست ماموران است یاری دهد؛با برداشتن چند قدم و ایستادن در کمی جلوتر،در پاسخ به سوال ماموران که آیا چنین شخصی را دیده است میگوید از زمانیکه اینجا ایستاده ام،خیر!

در این پرونده ما میخواهیم به سوالاتی که در بالا برایمان ایجاد شده است،پاسخ دهیم.
وسلام.

میلاد