با معرفی حاضرین در جلسه شروع می کنیم،خانم ها محمودی،دادرس، شخصیان،ترکاشوند و گویا مهدیه خانم!

و آقایان عجایبی،ادیب زاده،وصالی،مفتخری،خانی (ره)،دربندی ،سروش ،گویا علیرضا و با همراهی کوتاه حسام!

یکی از سوال هایی که در همون ابتدای جلسه ایجاد شد این بود که چرا کسی که دو جلسه تو بحث حضور نداشته و کلا گزارش جلسه ننوشته باید بنویسه؟؟؟

اما بعد از اون با سوالی از نادر مواجه شدیم که چرا ترجمه ای که برای اتوپیا داریم ،آرمان شهر یا مدینه ی فاضله است؟ چرا واحد     آرمان ها شهر است؟ و جوابی از وحید که پیرامون معنی این لغت بود که به خاطر نیست.

بحث دیگری که شروع شد و بحث اصلی جلسه بود دغدغه ای مطرح شده از خانم محمودی بود :دست فروش ،به عنوان یک معضل و نقطه ی تاریک شهر ، باید حذف شود؟  که با تردید هم همراه بود ، استدلال هایی هم  که برای حذف داشتند :زشت کردن ظاهر شهر /عدم پرداخت مالیات/گسترش و عرضه ی قاچاق .

از اینجا به بعد  سعی می کنم نظرات و بحث های شکل گرفته رو به صورت عبارت مورد نظرهر فرد بیارم .

مرصاد: دست فروش به شهروندان سود می رساند چون ارزان است.

خانم محمودی: در کل نگری ضرر است ، مغازه دار ضرر می کنه ، زیبایی شهر خدشه دار میشه  و درآمد مالیاتی دولت کم میشه

مرصاد : اولویت حذف دستفروشان عدم همسویی با زیبایی شهریست، مخصوصا در تهران و بر خلاف شهر های دیگه مثلا رشت که از فاکتور های زیبایی شهریست .

خانم دادرس : زیبایی شهرهر که در مسیرش نباشه رو حذف می کنه.

مرصاد : حذف دستفروش به نوعی حذف حاشیه است.

محمد خانی : اطمینان و اصالت در دست فروش نیست . که مورد تایید نادر هم بود.

نادر معتقد بود دست فروش یا متروفروش ها هم باید مالیات بدهند به این علت که از فضای شهری برای فعالیت اقتصادی استفاده می کنند .

مرصاد خان : سود دست فروشان یا کودکان کار در بدبخت و تاریک نشون دادن خودشون هست ، این بدبختی زشتی است و پول می دهیم تا این زشتی حذف شود .

یه نکته هم که با یه خاطره از پدرم، بنده عرض کردم مردن احساسات و رحم در جامعه ای میشه که بهش گفتن به گدا پول ندین ، دستش رو رد کنید و پول اینا میره تو جیب یکی دیگه .

آفاتی که خانم مهدیه در این زمینه ذکر کردن ارضای روحی و رفع مسولییت با همین کمک های خرد هست .

 خانم دادرس : افراد میوه فروش که فاقد آلودگی صوتی در خیابانی بدون مغازه در رشت بودند و توسط شهرداری به مکانی دیگر رفتن و ساماندهی شدن از کم شدن فروش ناراضی بودند (به این معنی که برای دست فروش و مترو فروش سود در عدم ساماندهی و در شلوغی مسیر مردم بودنه.)

خانم شخصیان : رد بحث های ما نیاز مالی فرد ( دست فروش ) دیده نمی شود.

خانم محمودی : اکثرا فقیر نیستن ،باعث کسادی کار مغازه داراند/مخل نظم شهری/کار کاذب

در اینجا مرصاد به اوضاع بسیار بد تولید اشاره کرد و در جواب خانم مهدیه پیرامون نا امنی و خطرات این محیط برای کودکان گفت که اگه مانند قبل کار کودکان عادی شه و والدین کودکان رو برای تجربه و کسب درآمد بفرستند محیط امنی نیز خواهد بود.

خانم شخصیان : کثرت فروشندگان زن در مترو در مقابل مردان به دلیل اینکه کار دیگه یا بهتری براشون نیست.

خانم دادرس :بهتره امکان گرفتن خدماتی در مترو محترمانه و ایجاد حس تعلق  و رسمیت برای فروشندگان ایجاد بشه .

نادر : سودشان در ساماندهی نیست.

از اینجا به بعد جمع بندی نظرات هر فرد حول پرونده رو می خونیم:

مرصاد

تهران بر طبق صحبت های جلسه ی قبل یک رویاست ، و رویا هم زیباست .این زیبایی سرکوب گر است و روستا و حاشیه  رو حذف می کنه.

معتقد بود سرازیر شدن امکانات به روستا و شهرستان پیشرفتی ایجاد نمی کنه بلکه خالی از سکنه می شن به این علت که امکانات از جنس تهران هست و با دادن امکانات تهران داره بیشتر رو یا میشه و میل به شهر بزرگتر در ذهن مردم روستا رشد می کنه .

حل معضل در گرو تبدیل مزیت های هر شهر به رویای اون شهره و حفظ کردن مزیت شهر.

نادر

تمرکز زدایی از پایتخت باید انجام شه اونم وابسته به مزیت های نسبی هر شهر نه  لزوما رویایی شدن به طور مثال کیش با برتری هایی در گردشگری ، ساحلی بودن و امکان تجارت

شهاب

تا وقتی منطق حاکم بر روابط اقتصادیست ، تهران شهر رویا های ایران است.و برای رفع منطق باید تغییر کند.

کامنتی از خانم مهدیه :

منطق لزوما اقتصاد نیست و قانون مدنی هم هست .

خانم محمودی

بحث این نیست که متروفروش حذف شود و یا اینکه او انسان نیست و فاقد حق ویا اینکه نیاز او به چشم کسی نمیاد بلکه مسئله حذف نیروهایست که در شهر با وجود این افراد از دست می دهیم و سود مقطعی که خریدار از این ها می کند و در نگاهی کلان مردم اذیت می شوند و آسیب می بینند .

خانم مهدیه

دو موضوع که پتانسیل تولید مقاله دارند :

1-تعریف زیبایی شهری

2-منفعت اقتصادی یا دلرحمی؟

علیرضا

به طور مثال در فروش جوراب در مترو یک  مغازه دار محلی ضرر کرده ولی 1000 خریدار در مترو سود کرده اند.و نکته ی بعد پیرامون پرداخت مالیت : چرا باید در مملکتی که خدماتی در قبال مالیات نمی بینیم مالیات بدهیم ؟

Shahab left the salaaa

امید

معضل مترو فروشان سواستفاده آنهاست نه پتکی بر احساسات بودنشان

 

 

وحید

در مخالفت با امید : وقتی مالیات سامان ندارد ، صراط مستقیمی نیست که سو استفاده تعریف بشود . و اینکه تعریفی برای تهران ایده آل ندارم و آنچه که باید بشود چیست ؟ و اینکه سر کوب دارد و مرز ایجاد می کند

 

خانم ترکاشوند

موافقت با تولید رویای متناسب نه الگویی از تهران و اینکه نباید به دلیل داشتن سود فردی از قانون تبعییت نشود چون عده ای هستند که موافق قانون اند .

کامنتی از محمد خانی : اساسا قانون در تعارض مخالف و موافق شکل می گیره و حاکم بین اون ها می شه .

 

خانم شخصیان

وقتی کنترل در مسئله ای مانند حجاب و روزه خواری به این شدته پس با اطلاع و توانایی با این دست روشان برخورد نمیشه .یه نکته ی دیگه اون هم این که سختی کار فروشندگان مترو هم زیاد است .

کامنتی از نادر: بک دزد هم بسیار زحمت می کشد و دلیلی بر حق او نیست.

 

سروش

با کلیت دست فروشی مخالف نیستم ولی سه سوال :

1-چرا اکثر مخالفان دستفروشی مخالف حجاب هم هستند و این سرپیچی از قانون رو یک فعالیت مدنی نمی دونن؟

2-وقتی مالیات هست چرا مالیات معکوس و کمک به بیکاران نیست؟

3-چرا باید چیزی نوسته شود ؟به طور مثال مگر تلویزیون جای تبلیغ است؟

 

خانم دادرس :

یادآوری بحث : آدم ها در تهران می توانند گم شوند ، فراموش شوند .

 

حقیر :

ملاک بالاشهر بودن و فاکتور ها ی بی معنی حال حاضر و نکته ای که در جلسه گذشت و زیر زمینی شدن شهر

 

در آخر هم صحبت هایی پیرامون گردش شهری شد که بحث در رابطه اش به تلگرام موکول شد .

 

اما چند نکته :

1-در حد توانم نکات صحبت شما عزیزان رو یادداشت کردم و موقع نگارش گزارش استفاده کردم اگه مطلبی با نظرات شما تطابق نداره پوزش می طلبم

2- در مورد اسامی کمی بی اطلاع بودم و جاهایی که جسارتا از نام کوچک دوستان استفاده کردم شرمنده ام.

 

مخلص همه.

عرفان