هو

14 بهمن 94
گزارش جلسه صلا

حاضرین :
آقایان عجایبی، رضایی، سروش، فروغی، یزدان­نژاد، وصالی، معمارپور، بحری، عزیزی، عرب، خانی
خانمها دادرس، شخصیان، محمودی، فتح اللهی

این جلسه از صلا به بحث پیرامون موضوع "گفت­وگو" که در جلسه قبل ارائه شده بود، گذشت. بحث ابتدا از تامل در فضای گفت­وگو موجود در خود کتابخانه دانشجویی آغاز گشت و سوالاتی در ذهن­ها ایجاد شد که خلاصه بحثهای مطرح شده پیرامون آن­ها را در زیر میخوانید:

چگونه شرایط گفت­وگو فراهم می­شود؟

یکی از دوستان شرایط دوستانه و مهم تر از آن داشتن موضع برابر بین طرفین را از شرایط ایجاد گفتگو دانست. ضمن اینکه طرفین باید اراده به درک متقابل یکدیگر داشته باشند. اما آیا این موضع برابر همواره امکان رخ دادن دارد؟ مثلا بین یک پدر و پسر یا شاگرد و استاد؟

فارغ از اینها گاهی خود اشخاص مانعی در برابر ایجاد شرایط گفت­وگو هستند به این ترتیب که برقراری ارتباط برای این افراد سخت است. حالا این پرسش پیش می­آید که چرا نمی­توانیم ارتباط بگیریم که در پی آن گفت­وگویی هم شکل بگیرد؟ و آیا لزومی دارد به این افراد خرده گرفت که چرا باب گفتگو را برای خود می­بندند؟عده­ای دلیل این عدم توانایی در برقراری ارتباط را ترس از مسخره شدن و یا عدم اعتماد به رای خود ­دانستند.  دلیل دیگر هم ممکن است داده محور شدن ذهن­ها باشد. به این معنا که ما گفت­وگو میکنیم تا داده­ای به ما اضافه شود و اگر قرار نیست داده­ای اضافه شود گفت­وگویی شکل نمی­گیرد. در نتیجه برای گفت­وگو لزوما یک طرف ماجرا باید صاحب نظر باشد تا خیال طرف دیگر گفت­وگو از برقراری مکالمه راحت شود. به بیانی دیگر افراط در بده بستان به گفت­وگو هم کشیده شده و افراد باید چیزی برای ارائه به هم داشته باشند تا گفتگو صورت گیرد. در این مورد می­توان مثال سراغ مشاور رفتن را آورد. و به همین ترتیب است که ممکن است یک دانشجو نتواند با یک خانه­دار در برقراری گفت­وگو راحت باشد

حال این سئوال پیش ­امد که دلیل ما برای گفتگو چیست؟ شاید می­خواهیم دنیای همدیگر را درک کنیم و اگر گفتگوها کم شده ممکن است به این دلیل باشد که اشخاص از شناساندن دنیاهای خود به هم خسته شده­اند.

اصلا سئوال دیگری که پیش می­آید این ست که موضوعاتی که باید درباره شان گفتگو کرد چیست؟ آیا لزوما همه جا به گفتگو نیاز داریم؟ در بسیاری از مواقع مسائلمان فردی ست. اما از کجا میتوان حد این خودبسندگی و منحصراً فردی بودنِ مسایل را تشخیص داد؟ در واقع فکری که ما می­کنیم حاصل تمام مشارکت ما در اجتماع است. پس انحصاری بودن مسایل به خود فرد، به سادگی قابل تشخیص نیست. درنتیجه شاید می­بایست از خودمان فاصله بگیریم تا بتوانیم گفتگو کنیم.

گاه میتوان خودِ گفت­وگو را هدف دانست. از حس خوبی که در لحظه­ی گفتگو وجود دارد، لذت برد. چرا که به همان اندازه که من بعنوان یک طرف گفتگو مهم هستم طرف مقابل هم مهم است. و گفتگو دقیقا آن لحظه­ای رخ می­دهد که تغییری در دوطرف ایجاد شود. لزوما تغییر، خاص و پیچیده نیست و همین که مدتها پس از گفتگو در ذهن طرفین مانده باشد کافیست.

 اما دیدگاه دیگری هم وجود دارد و آن اینکه گفتگو به منظور رخ دادن هدفی دیگر است.

در انتهای جلسه سئوالاتی هم مطرح شد تا اعضا بتوانند برای جلسه بعد در موردشان فکر کنند:

- تعاریف گفتگو چه می­تواند باشد؟
- در مورد چه موضوعاتی میتوان گفت و گو کرد؟
- در مورد چه موضوعاتی خوبست تا گفتگو کنیم؟
- با چه کسانی میتوان گفت­وگو کرد؟

فتح اللهی