۳ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

جلسه ۲۲ مهر از دید من...

به نام خدا

من داشتم تلاش میکردم مباحثی که توی جلسه پیش مطرح شد رو یکم توی ذهن خودم مرتب کنم و خواستم اونو به همراه بحث دیگه باهاتون در میون بزارم.

من اگه بخوام بگم توی جلسه پیش ما چه مسیری رو طی کردیم و چه چیزایی بیشتر توجه منو جلب کرد اینطور جلسه رو تعریف میکنم. در ابتدا ما یکم مفهوم ناراحت بودمون از شهر رو بیشتر تعریف کردیم. ناراحتی ما از شهرمون اینه که خیلی از آدم ها هستن که برای رسیدن به نفع شخصیشون نه تنها نفع بقیه رو در نظر نمیگیرن که حتی بعضا وجود آدم های دیگر رو هم از یاد میبرن و این نگاه هم آزار دهندس و هم باعث خیلی مشکلات توی شهر میشه. یکم که بیشتر در مورد این مسئله صحبت کردیم به یه تقسیم بندی کلی تر رسیدیم که در اون قانون در برابر انسانیت قرار میگرفت. البته در جلسه بیشتر از لفظ سنت استفاده میشد که برای بعضی گمراه کننده بود و باعث میشد ذهنشون بیشتر به سمت مسائل و مشکلاتشون با جامعه سنتی بره. علت اینکه در جلسه مسئله سنتی مطرح شد به نظرم یه ویژگی بود که برای شهر مورد بحثمون ینی تهران قائل بودیم و اون امکان دیده نشدن بود و در مقابلش جامعه ای که در اون دیده میشدیم و به تبع اون محدود، جامعه سنتی بود. به نظرم اما برای اینکه این نگاه منفی به سنتی بر اصل بحث ما سایه نندازه میشه که از لفظ انسانیت استفاده کرد. به نظر من انسانیت هم دقیقا همون شرایط جامعه سنتی رو در قبال ما داره. انسانیت از یه طرف حمایت برای ما ایجاد میکنه و انصاف و انعطاف پذیری رو به روابط ما میاره و از طرف دیگه انتظار داره حقی از مطلع بودن و بعضا تاثیرگذار بودن بر زندگی ما براش قائل باشیم. در مقابل این انسانیت اما ما از قانون صحبت کردیم. در این باره صحبت کردیم که قانون همون عرف مدون شدس و در این فرآیند مدون شدن گوشه های اون عرف زده میشه و بعضا انعطاف پذیریهاش از بین میره و لذا قانون به عنوان نمادی از صلبیت در مقابل انسانیت قرار گرفت و البته دراین قانون بود که آزادی و حریم خصوصی رو به ارمغان می آورد.

من دیشب داشتم یه فیلم میدیم به نام the giver ، فیلم درباره ی یه disotopiya بود. بعد چنتا نکته به ذهنم رسید:

اول اینکه خود لفظ disotopiya توجهم رو جلب کرد. اگر ترجمه این کلمه رو درست بگم، این مفهوم در مقابل آرمان شهر تعریف میشه. به نظرم خود این مسئله جالب و قابل تامله که چرا گفته میشه آرمان شهر نه آرمان روستا یا آرمان کشور یا آرمان محله یا ...

دوم اینکه توی این فیلم و فیلم equlibrium که اون هم یه فیلم دیس اتوپیاست، یا حتی فیلم divergent تلاش میشه احساسات و تفاوت های انسانی از بین بره تا جامعه ای یکدست ایجاد بشه. تا حکومت پایدار قانون بتونه برپا بشه و آغازگر جنگها و بدبختی های انسانها همین تفاوت ها و احساسات زایدشونه. به نظرم این مسئله تا حدی به بحث هایی که ما در جلسه داشتیم نزدیکه. یکی از ابعاد مسئله ما این بود که وقتی ما به سمت حکومت صرف قانون میریم و انسانیت و در کنار اون ویژگی های انسانی کم رنگ میشه، اون جایی که قانون حرفی نزده افراد به خودشون حق میدن که هر کاری برای نفع شخصیشون انجام بدن و این همون ایجاد شدن جنگله...

سوم اینکه توی دیس اتوپیاها اکثرا مسئله ی قانون مورد توجهه، اکثر آدم های این فیلم ها باور دارن که این قانونه که اصالت داره و تنها راه نجات بخشه، البته خیلی از افراد این فیلم ها تحت تاثیر داروهای زد احساس هست و به واسطه ی اون افیون شده ی قانونن اما در صدر این افراد همیشه افرادی هستن که برای منافعشون از قانون سواستفاده میکنن و تلاش میکنن به وسیله اون منافعشون رو پیش ببرن(مثل v fot vendetta)

از بحث اتوپیا اگر بگذرم، چنتا چیز دیگه هم بودن که به نظرم میشه در موردشون صحبت کرد:

خانم محمودی یه پیشنهاد داشتن که متاسفانه در میان بحث های طولانی و بعضا فرسایشی این جلسه گم شد. به نظرم یکی از جنبه های جالب برای صحبت کردن پیرامون این موضوع ویژگی ها و جاذبه های این شهره. برای مثال خانم شخصیان در همون جلسات پیش صحبت پیرامون موضوع مسئله ی توانایی گم شدن و حریم شخصی داشتن در تهران رو مطرح کردن. یا در خلال همین جلسه مسئله ی ویو و زیبایی های تهران و کوههاش مطرح شد که به نظرم میشه بازم دربارش صحبت کرد.

یه چیز دیگه که به نظرم مربوطه به بحث مسئله ی معماریه. این مسئله ی معماری بعضا با موضوع هویت یک شهر هم ارتباط نزدیکی داره و میشه بهش پرداخت.

در نهایت من یه بحث دیگه رو هم در جلسه مطرح کردم که فقط اینجا عنوانش رو مینوسیم تا یادم نره و اون مسئله ی فیدبک و مدیریت شهری بود.

یا حق

(سید نادر)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کتابخانه دانشجویی

گزارش جلسه 15 مهر 94

اعضای جلسه: مرصاد، خانم دادرس، نادر ، وحید، شهاب، شکیبا شخصیان، امیرحسین طاهری، محمد، عرفان، امید ادیب زاده، اسما فتح الهی

دومین جلسه ی ترم جدید در ادامه هفته گدشته، با بارش فکری درباره موضوع پرونده جدید آغاز شد. در آغاز پیشنهادی با عنوان"سیگار" ارایه شد با محوریت این سوال که چرا با ورود به دانشگاه خیل کثیری از افراد به جمع سیگاریها می پیوندند و گویی دانشگاه فضای بازتری برای پذیرفتن سیگاریها نسبت به سایر فضاهای جامعه دارد. گفته شد که تن دادن به عادت سیگار کشیدن، در ازای کارکردی برای افراد شکل می گیرد و حال سوال این بود که این کارکرد چیست و چه انگیزه ها و جذابیت هایی را میتوان برای سیگار کشیدن متصور شد؟ از رابطه فرد و قدرت صحبت به میان آمد؛ آیا اراده ای برای بهنجار کردن آدمها وجود دارد که سعی دارد تا سیگار را منع کند و یا بالعکس، توهم این مساله و جذابیت "نه" گفتن به یک قدرت خیالی، آدمها را به این سمت و سو سوق می دهد؟ و مساله به سیگار محدود نمی شود، بلکه تجربه استعمال سایر مواد صنعتی و روانگردان نیز برای آدمها در محیط دانشگاه صورت می گیرد. از چرایی مهم بودن خود این مساله صحبت کردیم و بحث به سمت سلامت افراد کشیده شد. گفته شد تأکیدی که بر سلامت افراد در رسانه ها می رود و اخیرا نقل و نبات محافل عمومی است، چندان دلسوزانه و همدلانه به نظر نمی رسد؛ گویی تلاشی است غرض ورزانه تا با بزرگنمایی این بحثها، مسایل و مشکلات بزرگتر و مهمتر در حاشیه برود و ذهن ها از آن سو منحرف شوند.

 موضوع دومی که مطرح شد، "وحدت" بود. مساله از اختلافات قومی و قبیله ای کشورمان شروع شد و این سوال که آیا وضعیت کنونی کشور تا حدی متاثر از این استراتژی سیاسی که "تفرقه بینداز تا حکومت کنی" نیست؟ بحث هایی پیرامون مساله "اقلیت ها" صورت گرفت، از جمله این سوال که در محرومیت و عقب ماندگی اقلیت های خاص، چه عواملی دخالت دارند و سهم و نقش هر کدام به چه ترتیب است؟ به طور خاص در مورد خواسته کردها مبنی بر تشکیل یک کشور مستقل  صحبت شد و این که در شرایط فعلی جهانی، استقلال طلبی اقوام و گروه ها، چه فایده ها و چه هزینه هایی برای چه کسانی دارد؟ چگونه می توان ملی گرایی را در سایه محلی گرایی محقق کرد و اساسا چه رشته مشترکی اقوام و فرقه های مختلف را در کشور ما به یکدیگر متصل می کند؟ این بحث جنبه شخصی تری نیز پیدا کرد، وحدت با دیگران به چه معناست و ما برای چه باید به دنبال وحدت در بین یک گروه باشیم؟ آیا وحدت در خلا یک دشمن مشترک امکان شکل گیری دارد و معنایی می دهد؟ بحث از اقوام عرب، باعث شد تا گریزی به حوادث اخیر در حج امسال زده شود و از بالا گرفتن روحیه نژادپرستی  در قالب عرب ستیزی صحبت شود.

در انتهای جلسه، برای موضوع جدید رای گیری شد و  از بین 4 عنوان "ترس"، "شهر"، "افیون و سلامتی" و "وحدت" ، "شهر" بیشترین رای را آورد که البته قرار شد تا افراذ غایب نیز نظرشان را بگویند( همینجا لطفا!) تا موضوع پرونده جدید را قطعی کنیم. بسیاری از مطالب ناگفته ماند که امیدوارم تکمیلش کنید... 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کتابخانه دانشجویی

گزارش جلسه 22 شهریور

هوالحق

جلسه ی هفته گذشته با حضور آقایان و خانم ها دربندی، معمارپور، دادرس، وصالی، مفتخری، شخصیان، خانی، عجایبی ،فتح اللهی،توحیدی(عرفان)، برگزار شد.

قصه از وسواس شروع میشود. اینکه تلاش کنی گزارش جلسه ات کامل باشد و به خاطر همین هر بار که به نوشتنش مینشینی ، جزئیات و بخش هایی که درست به یاد نمی آوری حوصله ات را سر ببرند و در نتیجه هر بار ولش کنی به امان خدا، بعد هر بار که تقویمت را نگاه میکنی و کارهایی که باید انجام میدادی، مثل ملکه عذاب از جلویت رژه برود. قصه از پشت هم اندازی کارها شروع میشود و بی خیال گفتن های گاه و بی گاه،قصه از من و ما شروع میشود، از صلا:

در ابتدای جلسه یه بحث کوچیکی داشتیم پیرامون یه سری از کارهای باقی مونده درباره ی شماره های گذشته که باید جمع بشن به زودی، یادآوری میکنم به همه ی دوستان که ددلاین پرونده ی دروغ 31 شهریور و ددلاین پرونده ی عشق 10 مهر هستش و این آخر هفته آخرین فرصت برای نوشتن مقالاتتون هست.

در ادامه جلسه به بحث درباره ی قصه های جدید پرداختیم:

(برای مشاهده ادامه مطلب بر روی فلش سمت چپ کلیک کنید)آرام

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کتابخانه دانشجویی