به نام او

 "من و آرمانم،شما همه!"

                              مرصاد

اسامی حضار بدون هیچ ترتیب خاصی:مرصاد دربندی،فاطمه دادرس،محمد خانی،علیرضا رضایی،نادر عجایبی،اسما فتح اللهی،عرفان توحیدی،علی رمضانی،پریسا محمودی ،شکیبا شخصیان،مهدیه بانو و پریسا بیگدلو!

نمی دانم چه شد که این موضوع انتخاب شد.فقط در همین حد که به گفته مرصاد موضوع دهه هفتادی-دهه شصتی بعلت داغی،قابل بحث است.

از نظر مرصاد تعلق داشتن  به دهه ای(و در دنیای آنان حل شدن) هویت بخش است.به نوعی انگار دهه هفتادی بودن ،افت شخصیت محسوب میشود و دهه شصتی بودن یک نوع ارزش!

دهه هفتادی ها عمدتا با صفاتی مانند سرخوش یا بی­عار شناخته میشوند و تلقی بزرگتر ها از اینده دهه هفتادی ها در این جمله خلاصه میشود:"ما که فلان بودیم،این شدیم،شما چی میشید خدا میدونه!"

مرصاد ادعا میکند امروزه همه جامعه "دهه هفتادی" شده اند،همه خسته اند،همه بی انگیزه و همگی مصرف گرا هستند.

مهدیه در پاسخ این ادعا میگوید این امر ربطی ب دهه هفتادی ها ندارد،کلا بعد سال 88 مردم دیگر به بیخیالی روی آوده انند.

علی(ملقب به مهندس)بحث را ب خوبی جمع بندی کرد:"معنای "کوچکتر بودن"،چیست?"

یعنی فرد بزرگتر سال های بیشتری از او زندگی کرده و طی این سال ها اتفاقات فرهنگی اجتماعی،سیساسی و اقتصادی بیشتری را تجربه کرده.و نادر در تکمیل حرف او گفت:"تجربه دوره کودکی ما با تجربه کودکی آنها فرق دارد".

شکیبا با مثالی سینمایی این تفاوت را به تصویر میکشد.او فیلم هایی "دهه- شصتی- پسند" را نام برد که امروزه با صفت مبتذل خوانده میشوند.

جمع موافق بود ک دهه شصتی ها پدیده ای ب نام جنگ را تجربه کرده اند.آژیر خطر،بمباران و ترس یا حتی قطعی اب و برق از تجربیات تلخ و ناگزیر دوران کودکیشان بوده است.یک دهه هفتادی مانند دهه شصتی ازین امکانات استفاده نمیکند(قدر آن را نمیداند)،و این تفاوت رویکرد بین افرادی که همیشه نان در دسترسشان بوده و آنان که قطعی نان را چشیده اند،وجود دارد(پس چنین تفاوت هایی صرفا بین 60 ای ها و 70 ای ها نیست).

موضوع اینجاست که دهه شصتی ها تصور میکنند با داشتن این امکانات(آب و برق و ...)دهه هفتادی ها هیچ نیازی ندارند که بی پاسخ مانده باشد.این در حالی ااست که دهه هفتادی ها رفاه را در چیزی فراتر از برطرف شدن نیاز های اولیه میدانند.

نکته این است که بین هر دو گروه سنی یکسری تفاوت هایی از نظر نوع ، میزان و نحوه توزیع امکانات وجود دارد.بدیهی است که گروه محروم تراز طریق  مقایسه و ارزش گذاری ،در حال دستو پا زدن برای تثبیت خود است.

با توجه به شرایط آن زمان جامعه،جمعیت دهه شصتی ها به یکباره افزایش میابد،و این نسل با کمبود امکانات روبرو میشوند.به تعبیر خانم دادرس برای بسیاری از امکانات یا مسایل اجتماعی می جنگند و راه را برای دهه هفتادی ها هموار میکنند.عرفان در پاسخ به این حرف گفت:"بله دهه شصتی ها و تجربیات زندگی آنها سبب ایجاد یکسری ریل شده که حالا باید قطار زندگی دهه هفتادی ها روی این ریل ها حرکت کند.انگار قالبی برای زندگی ساخته شده است."

دهه شصتی ها میل به ورود به دانشگاه داشتند.ظرفیت ها کم بود.خواستند و سختی کشیدند،ظرفیت ها افزایش یافت،تا جایی که صندلی هایی خالی ماند.این موضوع را دهه شصتی ها ره آورد مبارزه و تلاشی سخت میدانند که دو دستی تقدیم به هفتادی هاشده در حالی که هفتادی ها معتقد اند نتایج بدست آمده،زندگیشان را از کنترلشان خارج کرده.برای مثال امکان دارد یک هفتادی نخواهد تحصیلات دانشگاهی داشته باشد اما ناچار است این راه راانتخاب کند.

شصتی ها نوعی تعلیق دارند.نه سنتی هستند،نه مثل هفتادی ها.شصتی ها هیچ گاه نمیتوانند به هفتادی ها بپیوندند.چون یا دچار افراط میشوند،یا پشت در ها میمانند (تفریط)و این محرومیت سبب ساز برچسب زدن بر هفتادی ها میشود.

شصتی های بیکار ،مجرد و به اصطلاح سروسامان نیافته هنوز در جامعه وجود دارد.هنوز نیاز هایشان برطرف نشده،هفتادی ها وارد گود شدند و محصولات آنهارا درو میکنند.

پریسا(محمودی) بدین صورت قضیه را میشکافد:در حال حاضر دهه 40 و 50 ای های زیادی بر سر کار هستند و چون در حرفه شان مو سفید کرده اند،به این زودی قصد ترک آنهارا ندارند.حال اگر روزی بازنشسته شوند،دهه هفتادی ها خود را برای انتصاب در ان پست ها ،لایق تر از دهه شصتی ها میبینند.چون برای آنان میزان سواد (که تسلط بر زبان های خارجی از مصادیق آن است)،تنها ملاک سنجش است.

و خانم دادرس معتقد بود دهه هفتادی ها آنگونه که باید به بزرگتر ها احترام قایل نیستند.بحث دوباره به سیاست کشیده شد.اینکه

انتخاب بزرگتر ها انقلاب بوده و آیا این همان چیزی است که هفتادی ها و شصتی ها میخواستند؟!

علیرضا گفت ما نباید سی سالگی دهه شصتی هارا با بیست سالگی دهه هفتادی ها مقایسه کنیم.دهه شصتی ها در بیست سالگیشان در زمین دهه 40 و 50 ای ها بازی می کردند.مثل آنها دوست داشتند کار های بزرگ و اساسی کنند.

مرصاد "کارهای بزرگ دهه شصتی ها" را صرفا داشتن چیزی به نام "آرمان "میداند.و دهه هفتادی ها را به خاطر نداشتن آرمان(بنا به تعریف شخصی اش)محکوم میکند.برای مثال ادعا میکند سخنرانی های 16آذر ماهیتی دهه شصتی دارند ،چرا دهه هفتادی ها می ایستند و تشویق میکنند و.... . ولی نظر این جانب و محمد این بود که شرکت نکردن بسیاری از دهه هفتادی ها در این مراسم به معنای همان عدم تایید این جنبش های منقضی است !اما افسوس که عدی ای مانند مرصاد این نوع اعتراض را نمی پذیرند و به آن برچسب "بیخیالی" میزنند.

نادرر معتقد بود دهه هفتادی ها به روش خود مسایل را حل میکنند.زمین بازی را عوض میکنند،راه دررو پیدا میکنند و....

و بحث در مورد آرمان دهه شصتی ها و بی آرمانی هفتادی ها (از نقطه نظر مرصاد) ،آنقدر بالا گرفت که شرح آن از حوصله متن خارج است و به بیان جملاتی چند بسنده میکنم.

مرصاد:"دهه شصتی ها آرمان دارن،جنگ !حتی اگر مهاجرت کنند و از ایران برن،می ارزن به هفتادی های مهاجر بی آرمان!"

علیرضا:"اونچه که در بازار ارزش رو تعیین میکنه،تقاضاست.اون زمان جنگ تقاضا میشده پس ارزش بوده اما حالا...."

مهدیه:"دهه شصتی ها آرمان دار های بی عمل هستند."

محمد:"ما به آرمان های شما احترام میذاریم،اما حق داریم بپرسیم."

مرصاد:"محمد شعار نده!"

و البته جمله تاریخی تر مرصاد:"اپل باش!"

و تمام این مدت اسما جان فتح اللهی  تلاش داشت به مرصاد اجازه ندهد اینگونه دهه هفتادی هارا ارزش گذاری کند!

پریسا